زمانی که سرنوشت خرمشهر برای فرماندهان مبهم شد

خرمشهر

زمانی که سرنوشت خرمشهر برای فرماندهان مبهم شد

عراقی‌ها دفاع بسیار شدیدی می‌کردند و آتش سنگینی می‌ریختند، بمباران‌های هوایی مکرر می‌کردند، بمب‌های خوشه‌ای ضدنفر می‌ریختند. تقریباً هر شب تا صبح با شلیک منورها، دشت را روشن نگه می‌داشتند و تلاش می‌کردند این سرزمین را حفظ کنند.

به گزارش سرخط نیوز،  محمدباقری؛ مسئول وقت اطلاعات قرارگاه فتح و فرمانده فعلی ستاد کل نیروهای مسلح در جلد چهارم کتاب «پرسش‌های اساسی جنگ» به عملیات بیت‌المقدس و ادامه عملیات بعد از مرحله دوم اشاره می‌کند و دراین‌باره، توضیح داده است: «من خودم تقریباً مطمئن بودم که در مرحله اول و دوم (عملیات بیت‌المقدس) مشکل چندانی نخواهیم داشت، ولی اینکه بعد از مرحله دوم چه‌کار خواهیم کرد و چه اتفاقاتی خواهد افتاد، برای خود من خیلی مبهم بود.

یک هفته از عملیات بیت‌المقدس گذشته بود و ما هنوز آنجا درگیر بودیم. برای من روشن نبود که لشکرهای ۵ و ۶ (عراق) چه وضعیتی پیدا خواهند کرد، ما چه خواهیم کرد و آن‌ها چه خواهند کرد. یا قرارگاه نصر که به مشکل برخورد، من هیچ افق روشنی نداشتم که تصرف خرمشهر امکان‌پذیر است یا نه. تا اینجا رفته بودیم، اما نمی‌دانستیم در ادامه چه پیش خواهد آمد.

پس از عقب‌نشینی لشکرهای ۵ و ۶ و رفتن آن‌ها پشت مرز، ما مطمئن بودیم که از مرز نمی‌توانیم مستقیم به سمت اروند برویم، بلکه باید به سمت جنوب برویم تا پشت واحدهای لشکر ۵ و ۶ قدری ناامن شود؛ اما اینکه لشکرهای ۵ و ۶ به این راحتی عقب‌نشینی کنند، دور از انتظار بود، ولی این اتفاق افتاد.

در مرحله آخر عملیات که دشمن در خرمشهر و شمال خرمشهر متمرکز بود، در مرحله سوم و چهارم، جنگ‌های بسیار سختی اتفاق افتاد که از سخت‌ترین مراحل جنگ بود. عراقی‌ها دفاع بسیار شدیدی می‌کردند و آتش سنگینی می‌ریختند، بمباران‌های هوایی مکرر می‌کردند، بمب‌های خوشه‌ای ضدنفر می‌ریختند. تقریباً هر شب تا صبح با شلیک منورها، دشت را روشن نگه می‌داشتند و تلاش می‌کردند این سرزمین را حفظ کنند.

در هر مرحله خودشان را تقویت کردند تا جاده شلمچه به خرمشهر را باز نگه‌دارند و به سمت شمال دفاع کنند، اما تلاش رزمندگان به‌گونه‌ای بود که درنهایت، مجبور شدند شکست را بپذیرند. دو مرحله جنگ سخت روی جاده آسفالت روی داد که بیشتر در سمت قرارگاه نصر بود و عمدتاً تیپ حضرت رسول (ص) درگیر شد. این درگیری‌ها به این دلیل بود که عراقی‌ها فکر می‌کردند در مرحله اول می‌توانند این خط را حفظ کنند.

در مرحله بعد جنگ سختی برای شکستن خط عراق در شمال خرمشهر داشتیم. در آنجا قرارگاه نصر و قرارگاه فتح، جنگ سنگینی کردند تا خط را بشکنند. مرتضی قربانی نمی‌دانم به چه دلیلی نمی‌دانم درست می‌گویم یا نه از احمد و حسین جدا شد و برای بستن مسیر شلمچه رفت. خود او تعریف می‌کرد؛ در آن قسمت که به جاده پل نو به شلمچه می‌رسید، برای اینکه بتواند به اروند برسد، جنگ بسیار سختی کرد و چند بار عقب زده شد.

در مرحله‌ای که گفتم خط را شکستیم و تا اروندرود رفتیم، جنگ چندان سختی درنگرفت و بعد از اینکه آن خط شکست، عراقی‌ها خودشان را باختند و به سمت شمال خط دفاعی هم نبودند. البته زمین به‌شدت آلوده بود و موانع ضد هلی برن هلیکوپتر و عوارض گوناگون کاشته شده بود.

عراقی‌ها از داخل خانه‌های چهار، پنج طبقه پیش‌ساخته که کنار جاده آسفالت بود، تیراندازی می‌کردند. آنجا آهن‌قراضه و واگن‌های شکسته زیادی مال راه‌آهن بود که پاک‌سازی آن‌ها در تاریکی شب بسیار سخت بود؛ اما همان‌طور که گفتم، جنگ سختی در نگرفت و نیروهای تیپ امام حسین (ع) توانستند به اروند برسند؛ مثلاً در منطقه گمرک عراقی‌ها کاملاً ازهم‌پاشیده و در حال فرار بودند.

در مرحله آخر، چرخش به سمت شرق بود و نیروهای تیپ نجف و تیپ امام حسین وارد خرمشهر شدند. آنجا هم موانع زیاد بود؛ مین بود، سیم‌خاردار بود، به‌هم‌ریختگی و جنگ شهری بود، اما عراقی‌ها جنگ سختی انجام ندادند. چون روحیه‌شان را کاملاً باخته بودند و در محاصره قرار داشتند.

عده‌ای از آنان به رودخانه زدند، ولی بعضی‌ها جرئت نکردند این کار را انجام دهند. آن‌هایی که به رودخانه زدند، خیلی نتوانستند عبور کنند و کار به صبح کشید. پاک‌سازی خرمشهر هم تقریباً در روز انجام شد.

منبع:

درودیان، محمد، مسائل اساسی جنگ (جلد چهارم)، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول ۱۴۰۱، صفحات ۵۶۳، ۵۶۴، ۵۶۵

انتهای پیام