۲ شیطان و یک سرنوشت
وجوه اشتراک اولمرت و نتانیاهو با یکدیگر زیاد است: هر دوی آنها قربانی دام پیچیده مقاومت و تاکتیکهای هوشمندانه رزمندگان این جبهه شدهاند. سال ۲۰۰۶ میلادی، جنگ ۳۳ روزه تبدیل به اسم رمز شکست صهیونیستها و اولمرت و این بار، جنگ غزه تبدیل به نقطه آشکارساز سقوط و تباهی تمامعیار نتانیاهو و رژیم کودککش اسرائیل شده است.
به گزارش سرخط نیوز، وطن امروز نوشت: این روزها سخنان نخستوزیر اسبق رژیم اشغالگر قدس درباره جنگ غزه مورد توجه بسیاری از محافل رسانهای در غرب و اراضی اشغالی قرار گرفته است. ایهود اولمرت با استناد به ناکامی مطلق میدانی صهیونیستها در مدیریت نبرد میگوید: «نتانیاهو روش فریب، تقلب و نمایش سیاسی را در پیش گرفته و روشهای او مصداقی از دروغِ محض است؛ او باید متوجه شود امکان دستیابی به اهدافی که در غزه اعلام کرده، وجود ندارد. باید فوراً در غزه آتشبس برقرار شود تا اسرا زنده بازگردند».
این سخنان را فردی بر زبان آورده است که تجربه شکست در جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ در مقابل فرزندان غیور مقاومت لبنان را در کارنامه دارد. اولمرت سال ۲۰۰۶ میلادی اسیر ابتکار عمل حزبالله (حمله پیشدستانه مقاومت) شد و زمانی به خود آمد که ناوچه ساعر و تانکهای مرکاوای ارتش رژیم صهیونیستی در آتش میسوخت و چارهای جز تن دادن به آتشبس در مواجهه با حزبالله نبود. در دوران جنگ ۳۳ روزه، اولمرت بارها تلاش کرد با ارائه برخی مستندات و راهکارهایی که از سطوح نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی دریافت کرده بود، از اقدامات خود در طول جنگ دفاع کند اما گزارش کمیته موسوم به «وینوگراد» جایی برای تبرئه وی باقی نگذاشت! بعدها سران ارتش و استراتژیستهای ارشد رژیم اشغالگر قدس اذعان کردند اولمرت قدرت توصیف و مدیریت صحنه نبرد تابستان سال ۲۰۰۶ را نداشته و با اتخاذ تاکتیکهای اشتباه، موجبات شکست اسرائیل را فراهم کرده است. جنگ ۳۳ روزه، تبدیل به پاشنه آشیل سیاسی اولمرت و سقوط کابینه وی شد.
اکنون، ۱۷ سال از آن زمان سپری شده و این بار نتانیاهو تبدیل به نماد شکست دیگری در تلآویو شده است. وجوه اشتراک اولمرت و نتانیاهو با یکدیگر زیاد است: هر دوی آنها قربانی دام پیچیده مقاومت و تاکتیکهای هوشمندانه رزمندگان این جبهه شدهاند. سال ۲۰۰۶ میلادی، جنگ ۳۳ روزه تبدیل به اسم رمز شکست صهیونیستها و اولمرت و این بار، جنگ غزه تبدیل به نقطه آشکارساز سقوط و تباهی تمامعیار نتانیاهو و رژیم کودککش اسرائیل شده است. هر دوی این سیاستمداران پرادعا، به بازوان فکری و امنیتی خود اطمینان فوقالعادهای داشتند. اولمرت مدیریت جنگ را به عمیر پرتز، وزیر جنگ وقت کابینه خود سپرده بود و نسبت به پیشبرد نقشهها و محاسبات اعلامی وی در روزهای ابتدایی نبرد تردیدی به خود راه نمیداد. نتانیاهو نیز همین حساب ویژه را بر روی یوآو گالانت، وزیر جنگ خود کرده بود و اکنون با وضعیتی آشفته و پیچیده در ارتش، نهادهای امنیتی و منطقه روبهرو است.
هشدار اخیر اولمرت به نتانیاهو مبنی بر لزوم آتشبس در غزه، نه یک توصیه انساندوستانه، بلکه نوعی انذار نسبت به عواقب و تبعات استمرار حضور صهیونیستها در باتلاق غزه و عدم توانایی تلآویو در هضم این پدیده تاریخی است. نتانیاهو امروز در کنار بن گویر، اسموتریچ، آریه درعی و دیگر همپیمانان خود دست و پا میزند تا بلکه بتواند با کشاندن جنگ به روزها و هفتههای آتی، دستاوردی را به نام ائتلاف محافظهکار – صهیونیسم در تلآویو ثبت و ضبط کند اما نخستوزیر رژیم اشغالگر قدس حتی قادر نیست با تنفس مصنوعی کاخ سفید و اتحادیه اروپایی روی پای خود بایستد. تاریخ مصرف نتانیاهو همان روز ۷ اکتبر (روز وقوع عملیات توفان الاقصی) پایان یافت و تلاشهای وی برای تغییر موازنه نبرد با حماس یکی پس از دیگری با شکست مواجه شده است. حزبالله سال ۲۰۰۶ و حماس سال ۲۰۲۳ تومار ۲ سیاستمدار صهیونیست و فراتر از آن، موجودیت این رژیم را در هم پیچیدند.
در این معادله، کمترین اهمیتی ندارد که چه کسی پس از نتانیاهو سر کار خواهد آمد و وی بابت پروندههای فساد مالی خود به چند سال حبس محکوم خواهد شد! صهیونیستها متن و فرامتن جنگ را همزمان باختهاند و به تعبیر رهبر حکیم انقلاب اسلامی، جبران این شکست غیرممکن خواهد بود. اصرار نتانیاهو بر ادامه بمباران غزه و نسلکشی در فلسطین، صرفا دامنه و عمق این شکست راهبردی و تعیینکننده را بیشتر کرده است. ۲ شیطان، سرنوشت یکسانی را در مواجهه با گفتمان مقاومت و اضلاع آن پیدا کردهاند و در دوران پساصهیونیسم و در قاموس روابط بینالملل، قطعا بارها از آنها به عنوان ۲ مظهر استیصال و تباهی یاد خواهد شد.
انتهای پیام