تازه این یک نمونه از صدها نمونه ای است که به چشمم خورده است و باز می توانم شهادت بدهم این نمونه یکی از آبرومندانه ترین اقوالی بود که بر زبان مسئولان جاری شد.دیگری می گوید ما از قبل آمادگی داشتیم و آن دیگری می گوید:انتقام این جنایات از قبل گرفته شده بود.بامزه تر هم داریم:این فجایع باعث می شود انتخابات شکوهمندی برگزار شود.شما به عنوان یک مخاطب با شنیدن چنین جملاتی چه حس و حالی پیدا می کنید؟یک نفر پیدا نمی شود میان این همه مسئول تا از اهمیت جان آدم ها صحبت کند؟یک نفر پیدا نمی شود به گونه ای سخن بگوید تا مرهمی بر زخم داغ دیدگان باشد؟سخنگوی دولت این وسط چه کاره است؟سخن گفتن نوعی مهارت است.عیب و هنر فرد را عیان می سازد و مشتش را باز می کند.اصلا یکی از دلایلی که قبل از انتخابات ریاست جمهوری،نامزدهای انتخاباتی را رو بروی یک دیگر قرار می دهند تا در آن آوردگاه مشخص شود کدام یک صلاحیت به دست گرفتن سرنوشت میلیون ها انسان را دارند همین فن سخنوری است.به تعبیر جاودانه امیرالمومنین:مرد در زیر زبان خویش پنهان است.یعنی مرد باید سخن بگوید تا حقیقت وجودی خویش را آشکار سازد.اگر سخن حضرت امیر را معیار قرار دهیم باید بگوییم اوضاع مسئولان کنونی کشور به ویژه در قوه مجریه و مقننه فاجعه بار است.کمتر روزی است که ادبیات مغلوط و پر از حشو و بی سر و ته و گاهی فکاهی و مضحک بعضی از این بزرگان در فضای مجازی دست به دست نشود.ادبیاتی که خشم مردم به تنگ آمده را بیشتر می کند و نمک بر زخم های بی شمار آنان می پاشد و اگرچه ممکن است آن ها را بخنداند اما مصداق آن شعر است که فرمود:کارم از گریه گذشته است بدان می خندم.
در همین ماجرای اخیر هرچه گشتم سخن معقول نیافتم.حتی بیانیه ای که بتوان با استناد به آن آرام گرفت که زمام امور به دست کسانی است که حواسشان به امنیت من و شماست.گویی جماعت مسابقه گذاشته اند برای هرچه نامفهوم تر و بی ربط تر حرف زدن.گویی مسابقه ای برقرار است برای خودنمایی و جلوه فروشی سیاسی و از خون عزیزان مظلوم در فاجعه کرمان استفاده ابزاری کردن که اگر این گونه نیست چه معنایی دارد کسی عدم حضور ورزشکاران ما را در مقابل ورزشکاران رژیم صهیونیستی انتقام سخت بخواند؟یعنی اگر کسی قرار باشد انتقام سخت را به تمسخر بگیرد از این مضحک تر میسر است؟اصلا چه کسی از ورزشکاران انتظار دارد انتقام خون شهدای فاجعه کرمان را از جنایتکاران بگیرد؟این رجز خوانی های خنده آورنده که دستمایه جُک و طنز می شود چرا باید به رسانه ها راه پیدا کنند؟
من که کاره ای نیستم اما اگر کاره ای بودم بخشنامه ای،دستوری،چیزی صادر می کردم که مسئولان این قدر حرف نزنند.آن هم در هر زمینه ای.به قول معروف:حرف زدن که بلد نیستید اما آیا حرف نزدن هم بلد نیستید.همین دیروز پریروز آماری تکان دهنده منتشر شد:بیش از نود درصد تهرانی ها سرزنده نیستند.خدا را گواه می گیرم اگر مسئولان حرف نزنند درصد زیادی از این عدم سرزندگی مشکلش حل می شود.امتحان کنید.شما که همه جور آزمون و خطا را روی این مردم بیچاره امتحان کرده اید.این یکی را هم امتحان کنید.می دانم برایتان سخت است.خیلی از شماها خودتان را کشته اید تا به این پست و مقام برسید فقط به این خاطر که با دیدن میکرفن غش و ضعف می روید اما شما را به خدا برای مدتی هم که شده پا روی نفس اماره تان بگذارید و حرف نزنید.اگر حال و روز این مردم بهتر نشد هرچه دلتان خواست به من بگویید.مگر این که حقیقتا تعمدی در کارتان باشد و به عمد بخواهید سوهان روح و روان ما بشوید که در آن صورت باید به شما تبریک گفت.موفق شده اید.فقط سه دهم درصد از مردم سرزنده اند که آن هم احتمالا شما و اطرافیان شما هستند.مبارک باد بر شما و اطرافیانتان.