چرا ترجمه «ارکستر اقلیتها» مهم است؟
اسدالله امرایی در مراسم رونمایی از کتاب «ارکستر اقلیتها» اظهار کرد: اهمیت این ترجمهها به این دلیل است که ما دنبال خود گمشدهمان هستیم.
به گزارش سرخط نیوز، مراسم جشن رونمایی رمان کتاب «ارکستر اقلیتها» نوشته چیگوزی اوبیوما با ترجمه لیلی فرهادپور در خانه موزه بتهوون برگزار شد.
در این مراسم اسدالله امرایی، شهابالدین ساداتی و کاوه فولادی نسب درباره اهمیت رمان «اوبیوما» و ویژگیهای ترجمه آن صحبت کردند. در انتها لیلی فرهادپور نیز توضیحاتی در مورد ترجمه این اثر برای مخاطبان ارائه داد.
در ابتدای علیاصغر سیدآبادی مدیر نشر اگر، ناشر کتاب، ضمن خیرمقدمگویی توضیح کوتاهی درمورد اهمیت انتخاب این کتاب برای ترجمه ایراد کرد.
سپس شهابالدین ساداتی، استادیار زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه آزاد اسلامی و مدیرگروه ادبیات جهان در مرکز تحقیقات زبانشناسی کاربردی ضمن ارائه خلاصهای از داستان، ویژگیهای اسطورهای و روانشناختی رمان را برشمرد.
سپس اسدالله امرایی، مترجم در خصوص ویژگیهای ترجمه نکات مهمی را توضیح داد و گفت: «اهمیت این ترجمه و این مترجمها بیشتر به این دلیل هست که ما دنبال خود گمشدهمان میگردیم. خودی که نمیتوانیم در موردش حرف بزنیم و وقتی نمیتوانیم در مورد خودمان حرف بزنیم میگردیم و خودمان را در این داستانها پیدا میکنیم و بیان میکنیم.»
کاوه فولادی نسب، داستاننویس که انتخاب این کتاب برای ترجمه بر عهده او بود درباره ویژگیهای این رمان برای انتشار در ایران و رسیدن آن به دست خواننده ایرانی با تاکید بر اشتراکات اجتماعی سیاسی و فرهنگی بین ایران و کشور نیجریه و نقش خواسته مهاجرت در شهروندان هر دو کشور توضیحاتی داد.
مشروح گزارش این نشست در زیر میآید.
شهاب الدین ساداتی: مهاجر همواره در حال ترجمه است.
ساداتی بحث خود را با شرح کوتاهی از زندگی اوبیوما شروع کرد: «چیگوزی اوبیوما متولد ۱۹۸۶ در جنوب غربی نیجریه است. دو رمان او «ماهیگران» و «ارکستر اقلیتها» نامزد جایزه من بوکر شده و «ارکستر اقلیتها» موفق به اخذ این جایزه در ۲۰۱۹ سال شد. اوبیوما خودش را تحت تاثیر نویسندگانی چون آچهبه و توماس هاردی و ولادیمر ناباکوف میداند. وی استاد دانشگاه نبراسکا و جوجیا در حوزه نوشتن خلاق است.»
او ساختار رمان «ارکستر اقلیتها» را برگرفته از تراژدی یونانی دانست و در ضمن اینکه این کتاب را رمان شخصیت اطلاق کرد، اما گفت: «با اینحال رشد و باروری در شخصیت اصلی رمان نداریم، تنها با حرکت رفت برگشتی چیاناونسو (قهرمان داستان) در بدبختی و ثبات روبرو هستیم.» از این رو ساداتی رمان «ارکستر اقلیتها» را یک رمان پست مدرن قلمداد کرد.
ساداتی با اشاره به حضور اسطورهها و ایزدان فرهنگ ایبو در داستان گفت: «ایزدان ایبو هیچ دخل و تصرفی در اصل ماجرا ندارند و با مشاهده رنجهای شخصیتهای داستان اقدامی نمیکنند از این رو این رمان ماهیت واقعگرایانه دارد.»
او سپس در خصوص مهاجرت و تجربه پسااستعماری در رمان، به تشریخ نظریههای هومی بابا پرداخت و گفت: «ارکستر اقلیتها رمانی درباره تنشهای پسا استعماری است.»
این استاد زبان و ادبیات انگلیسی ادامه داد: «این رمان همچنین به اروپا به عنوان جایی ایدهال برای تحصیلات و با استاندرادهای بالاتر برای زندگی در ذهن افرادی مانند قهرمان داستان اشاره میکند و چیاناونسو به عنوان یک سوژهی استعمار شده و منزوی محو این تصویر ایدهال است.»
ساداتی تاکید کرد: «از همه مهمتر ارکستر اقلیتها درباره زجر کشیدن شخصیتهای به حاشیهرانده شده به عنوان قربانیان ساختار قدرت است و ناله زاری پرندگان استعارهای برای تمام مردم به حاشیه رانده شده است.»
او با اشاره به اینکه ترجمه تنها ترجمه زبانی و متنی نیست گفت: «جایگاه مهاجر در تنش بین دو نظام نشانهای است. مهاجر همواره در حال ترجمه است و این ترجمه هیچگاه کامل و بی کم و کاست نیست و دارای نقصان همیشگی است به این معنی که در مهاجرت هیچ چیز یا هیچ کلمهای کاملا معادل هیچ چیز یا هیچ کلمه دیگری نمیشود. پس چی ان اونسو هم یک مترجم ناموفق است و هم یک متن ترجمه شده ناقص.»
این استاد دانشگاه سپس به نقد روانشناختی اثر پرداخت و با اشاره به مفهوم روانزخم یا تروما از فروید این اثر را پاسخ به یک روانزخم تاریخی دانست که آسیب عاطفی یک فرد یا نسل که ناشی از یک تجربه یا رویداد آسیبزا تروماتیک خواند. این پاسخ میتواند شامل رفتارهای خودتخریبی مانند خودکشی، افسردگی، اضطراب، عزت نفس پایین، خشم، خشونت و مشکل در تشخیص احساسات و غیره شود که همگی در شخصیت چیاناونسو مشاهده میشوند.
اسد امرایی: دنبال خود گمشدهمان هستیم
اسدالله امرایی، مترجم که آشنایی کامل به ادبیات معاصر جهان دارد در ابتدا سخنانش با اشاره به اینکه رمان «ارکستر اقلیتها» را قبل از ترجمه فرهادپور خوانده بود گفت: «هم خود نویسنده رمان یعنی چیگوزی اوبیوما را میشناختم و هم کسی که ازش تاثیر گرفته است یعنی چینوآچبه. آچهبه را خودم اولین بار با ترجمه یک داستان کوتاه معرفی کرده بودم. آچهبه نویسنده بسیار خوبی است که تمام جنبههای استعمار را در آثارش نشان داده است ولی خب به نسل قدیمیتر تعلق دارد و نگاههای ضد استعماری ادبیات آن دوران با الان فرق میکند.
او سپس به ویژگیهای اثر پرداخت و گفت: فرهادپور خیلی تلاش کرده تا دقیق مفاهیمی را که در متن هست در ترجمه آن به مخاطب برسانند و در خیلی مواقع واقعا اگر توضیحات و پانویسها نبود دریافت مفاهیم گنگ میماند، بخصوص مفاهیمی که به کیهانشناسی ایبو مربوط میشد و نگاههایی که به زندگی و مرگ در این فرهنگ وجود دارد.
او ادامه داد: «مترجم به دلیل ذهن کنجکاوی که داشت هر چه را که نفهمیده رفته دنبالش و آن را حذف نکرده است. حتی سادهترین چیزهایی که درداستان حیاتی نبوده و میشد از آن گذشت را نیز به دنبالش رفته تا مفهوم دقیق آن را بیابد و در زیر نویس آورده است. بااینکه در ادبیات غرب معمول نیست که زیر نویس بدهند اما به دلیل فاصلهای که دراین دو جهان وجود دارد ما مجبوریم زیرنویسها را بدهیم.»
امرایی به نگاه تثلیث گونه که در متن رمان وجود دارد، اشاره کرد و گفت: «در فرهنگ ایبو سه عنصر تعیین کننده وجود هستند که خیلی شبیه تثلیث در مسیحیت است. نیجریه ملغمهای است که در آن از فلسفه تناسخ، مسیحیت، اسلام و همه فرق دینی آفریقایی دیده میشود.»
این مترجم در توصیف داستان چنین گفت: «بخش درخشان داستان لحظه ورود آن به اتفاق اصلی رمان است. اتفاقی که روی پل و لحظه اقدام به خودکشی دخترک میافتد که انانسو نجاتش میدهد و جالب آن که مرتب ما در دنیای واقع شاهد تکرار این صحنهها هستیم. تکرار آن هم در واقعیت هم در ادبیات.
امرایی به مساله مهاجرت اشاره کرد و گفت: «نویسندگانی که مهاجر هستند و به زبان خود نمینویسند بلکه با زبان بیگانه در مورد فرهنگ خودشان مینویسند. در امریکا بعد از جنبش «زندگی سیاهان مهم است» تاکید بر ادبیات سیاهان بیشتر شده است و فرهنگ بومی آنها بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. این نوع جهان بینی فرهنگ ایبو برای جامعه امریکا نوعی اگزوتیک است و انگار افراد دنیاهای تازهای را کشف میکنند. دنیاهایی که تا امروز شناخته شده نبود.»
او تاکید کرد: «راوی یک رمان یک چیز است یعنی روح نگهبان هر انسان. ما با این فرهنگ سیاهان به دلیل وجود ادبیات جنوب از قبل آشنا بودیم، بهخصوص نوع نگاه کیهانشناسی آنان در فرهنگ جنوب نیز دیده میشود. وجود جنها و زارها در قصههای جنوب ایران باعث میشود برای ما تا حدودی این کیهانشناسی آشنا باشد. مهاجران زنگباری که به جنوب ایران آمدند فرهنگ خودشان را گسترش دادند به طوریکه نوعی نگاه حامی و فرشته نگهبان را نیز ما در جنوب داریم. در فیلم «باد جن» ناصر تقوایی هم این مورد را داریم و در کتاب آقای غلامحسین ساعدی به این قضیه پرداخته شده است.»
امرایی ادامه داد: «یکی از بحثهایی که در ادبیات امروز مطرح هست مشابهتها و تکرار آنها در ادبیات مختلف است. اما جریان اصلی نشر و هنر کانال ورود به جهان است . اثر نویسنده ترک زمانی ترجمه میشود که به انگلیسی ترجمه شده است و در بازار اروپا معرفی میشود.»
این مترجم در ادامه تاکید کرد: «ما در این فضا با داستانی روبهرو میشویم که با آن همذات پنداری میکنیم. درواقع حرفهای خودمان را از زبان دیگران میشنویم. اهمیت این ترجمه و این مترجمها بیشتر به این دلیل هست که ما دنبال خود گمشدهمان می گردیم، به دنبال خودی که نمیتوانیم درموردش حرف بزنیم. وقتی نمیتوانیم در مورد خودمان حرف بزنیم، میرویم میگردیم و خودمان را در این داستانها پیدا میکنیم و بیان میکنیم.»
کاوه فولادی نسب نویسنده، مترجم و مدرس داستاننویسی
کاوه فولادی نسب که کتاب «ارکستر اقلیتها» انتخاب او برای ترجمه بوده است از دلیل انتخاب خودش گفت و اینکه داستان چه کیفیتی دارد و ترجمه چه کیفیت و امتیازاتی دارد.
او سخنان خود را مانند کیکی توصیف کرد که سه لایه مختلف را در خود دارد: رمان پسااستعماری و ترجمه آن مشابهتهای داستان با فضای زیسته خوانندگان ایرانی، مقوله رمان و روایت و لایه روانشناختی.
فولادی نسب گفت: «در ایران متجدد یکی از مهمترین درگاههای آگاهی همیشه ترجمه بوده است. ما حوزه اندیشه را بیش از سایر حوزهها در مواجهه با ترجمه و متنهایی که در خارج از این مملکت ساخته شده داشتهایم اما واقعیت امر این است که در این انتخاب عموما سراغ جاهایی رفتیم که صدای غالب را در جهان داشتند. مهم است که آلبرکامو ترجمه شود و ما بخوانیم اما چه نسبتی میان جامعه ما و جامعه فرانسه وجود دارد؟ آیا ما داریم مواجهه درستی را با جهان برقرار میکنیم که ادبیات انگلیسی زبان – و نه آنهم ادبیات هند – بلکه ادبیات امریکای شمالی ادبیات انگلیس فرانسه و آلمان را انتخاب میکنیم درحالیکه ادبیات آفریقا یا آسیای جنوب شرقی کاملا محظوف است؟»
او ادامه داد: «اگر چه با ادبیات آمریکای لاتین به خاطر غولهای مانند مارکز و فونتس و بقیه به دلیل وسعت زبان اسپانیایی و ترجمه این آثار به انگلیسی آشنایی خوبی داریم اما شاید احساس قرابتی که ما با آنها میکنیم و به خاطر شباهتهای زیستی ما و آنهاست که این ادبیات در ایران جا افتاده است.»
این مترجم سپس به نویسنده رمان «ارکستر اقلیتها» پرداخت و گفت: «اوبیوما نویسنده نیجریهایی که در امریکا زندگی میکند با اینکه سالهاست از نیجریه خارج شده اما از آن موقعیت چند مکانی که روشنفکر امروزی به آن نیاز دارد به خوبی برخوردار است و مطالعه عمیقی در فرهنگ بومی و ایبویی دارد و در ساخت جهان این داستان نشان می دهد که با صدای امروز نیز آشناست.»
فولادی نسب تاکید کرد: «این یک رمان پسااستعماری است و من فکر میکنم مهم است که ما با آثار روایی در این حوزه بیشتر آشنا بشویم.
او ضمن خواندن دو پاراگراف از رمان به شباهتهای زیستی بین ما و نیجریه پرداخت و گفت: با خواندن تنها این دو پاراگراف در مورد دزدی، ربا، رشوه، خودکشی، آدمکشی، قطعی برق و آب، جادههای پر از چاله و سرزمینی که رهبرانشان منافع مردم خود را سرقت میکنند، سرزمین شورش و بحرانهای مکرر و سایر مسایل میتوانیم ببینیم چقدر مشابهتهایی با زیست ما وجود دارد. یا جایی دیگر که شخصیت دیگر داستان در مورد گرانی و درست کار نکردن سیستم و اینکه رفتن به دانشگاه و فارغ التحصیلی چقدر سخت است و پیدا کردن کار چقدر مشکل.
فولادی نسب تاکید کرد: «ما نیاز داریم که با آثاری مانند این بیشتر آشنا بشویم. آثاری که با زیست ما نزدیکتر است. ما کمتر سراغ آثاری مانند این رفتیم و کمتر ترجمه کردهایم. این لایه پسااستعماری رمان است که خیلی خوب بازنمایی شده است. اینکه مدام آدمهایی صحبت از رفتن و رسیدن به یک آرمان شهر میکنند. اوبیوما کاملا موفق بودن و در گفتن اینها هم ترجمه بسیار خوب آن را بازنمایی کرده است.»
او به نقش زبان پرداخت و گفت: در دوره استعماری صحبت کردن به زبان بومی در بسیاری از این سرزمینها در مدارس ممنوع بود و باید به زیان انگلیسی صحبت میکردند و به همین دلیل مساله زبان، امر زبان و دیکتاتوری زبان بسیار مهم است. در نسخه فارسی این ویژگی با زیرنویسها کامل شده و در نسخه انگلیسی با بازیهای زبانی شکل گرفته. مترجم خیلی خوب به کمک زیرنویسها و به کمک جملههایی که ترجمه نکرده و به صورت فارسینگاری نوشته است این اختلاف و بازی و انشقاق زبانی را به ما نشان داده است.
سپس فولادی نسب به مقوله روایت در این رمان ورود کرد و گفت: در لایه، روایت این رمان بسیار جذاب است که با فرمول «مساله و راه حل» پیش میرود این یکی از کهنترین الگوهای روایت است که امروز سینمای هالیوود هم روی آن قرار دارد. این فرمول حتی در ساختار سریالسازی هم کاربرد فراوان دارد چون مدام خواننده را با خود همراه میکند.
او ادامه داد: غنایی که در روایت وجود دارد هم بسیار مهم است. از یک طرف رمان در دوران معاصر میگذرد که همه موبایل و سایر مظاهر امروز را دارند و از طرف دیگر راوی یک چی است که در محضر خدایان ایبو حرف میزند و کاملا اساطیری است. درواقع در این رمان زمانها ترکیب میشود. به این ترتیب روایتی ساخته می شود که درعین حالی که با کیهانشناسی ایبو درآمیخته، بسیار مدرن هم هست و به نظرم میشود یک سریال جذاب از این رمان ساخته شود.
فولادی نسب در لایه روانکاوی نیز روایت این رمان را بررسی کرد و گفت: انانسو آدمی است شبیه خیلی از ما. آدمی تو سریخورده، تحقیر شده، آزار دیده و در عین حال طرفدار تعالی و عاشق عاشق شدن و اشتیاق برای زندگی بهتر که در او میجوشد.
او به شخصیت دیگر داستان اشاره کرد و گفت: «مشخص میشود که چگونه شرایط روزگار آدمها را مجبور به کلاهبرداری میکند یعنی آدمهای سادهایکه در مناسباتی پیچیده رفتارهای غیرطبیعی میکنند و این یکی دیگر از وجوهی است که به ما خوانندگان ایرانی ۱۴۰۳ این رمان با تمام تحقیرهایی که می بینیم با آن احساس نزدیکی میکنیم . بخصوص مساله مهم ما که به تناوب دورههای مهاجرت بزرگ داشتهایم. بخصوص اکنون میشنویم که در پایتخت بیش از هفتاد درصد مردم به مهاجرت فکر میکنند و این رمان، رمان مهاجرت هم هست؛ کسی که رویای مهاجرت به اروپا را دارد، حتی حاضر به فروش همه چی میشود.»
فولادی نسب در انتها تاکید کرد: «مترجم خیلی خوب، کتاب را ترجمه کرده با توجه به پیچیدگیهای زبانی اجرای آن خیلی ارزشمند است.»
انتهای پیام