چگونگی تغییر و تحول واژگان در زبان فارسی

زبان شناسی از دریچه علم؛

چگونگی تغییر و تحول واژگان در زبان فارسی
چگونگی تغییر و تحول واژگان در زبان فارسی

تحولات واژگانی نشان می دهد که زبان و ادبیات فارسی در عین کهنگی بسیار پویا و به روز است و در صورت نیاز جامعۀ مدرن امروزی میتواند کلماتی اصیل و برساخته از فرهنگ این سرزمین را برای خود انتخاب کند.  

گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری آنا ـ سعید تقدیری (استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه): فرآیند شکل گیری لغات مسیری که یک واژه در طول تاریخ طی می کند و استفاده عموم مردم از آن در هر دوره ای بسیار جالب است. کلمات و اصطلاحات بومی و اصیل در هر زبانی نه اینکه فقط بخشی از فرهنگ و تاریخ اجتماعی آن سرزمین باشد بلکه در مفهومی گسترده تر معمولا می تواند همه فرهنگ و تاریخ یک ملت را دربرگیرد. 

زبان و ادبیات فارسی فرمول ثبت شده ای از واژگان ترکیبات اصطلاحات ضرب المثل ها و ریشه های زبانی را در خود جای داده است و امروزه رشته زبان شناسی این وظیفه را دارد که با واکاوی جنبه های مختلف زبان برای ما اجزای تشکیل دهندۀ آن را تشریح کند. نتایج این تحقیقات می تواند به طور مستقیم برای مردم شناسان اهالی فلسفه روانشناسان اجتماعی و جامعه شناسان مفید و به طور شگفت آوری کاربردی باشد.

زبان فارسی در طول حیات خود تحولات واژگانی را تجربه کرده است و در آینده نیز همچنان این تغییرات ادامه خواهد داشت. 

بنابر تجربه های تاریخی شاید بتوان تغییر و تحولات لغات در زبان و ادبیات فارسی را به چند دسته تقسیم کرد.

1-آن دسته از کلماتی که با گذشت زمان معنی قدیم خود را حفظ کرده در دنیای مدرن امروزی یک یا چند معنی جدید هم گرفته اند:

برای مثال واژۀ «دکمه» به طور عمومی به ابزاری گفته می شود که معمولا در انواع لباس کاربرد دارد اما در معنی جدید خود کلید یا ابزاری است کنترلی که معمولا در وسایل دیجیتال مورد استفاده قرار می گیرد. به همین شکل کلمۀ «کلید» در معنی رایج خود وسیله ای است برای باز کردن قفل و در مفهوم جدید به دکمه ای گفته می شود که در دستگاه های مختلف وجود دارد. 

لغت «آهنگ» در قدیم به معنی قصد و نیت انجام کار است (آهنگ سفر کردن) اما در معنی امروزی معادل موسیقی یا ملودی به کار می رود.

«خط» در معنای عام به نوشته یا خطوط روی کاغذ گفته می شود در حالی با پیشرفت دنیای دیجیتال به معنی «مسیر ارتباطی» هم آمده است: (خط تلفن و خط اینترنت).

«سپر» وسیله ای بوده که افراد در جنگ های تن به تن از آن استفاده می کردند اما امروزه نام قطعه ای است که می تواند خودرو را از آسیب های شدید بدنه ای حفظ کند.

«چتر» در معنای معروف خود ابزاری برای محافظت از باران برف آفتاب و غیره است که در ادبیات مدرن معنی «شبکۀ حمایتی یا سیستمی» هم میدهد: چتر امنیتی چتر مالی و…

2-واژگانی که معنای قدیم خود را به کلی از دست داده و امروزه در معنی جدیدی استفاده می شود. گاهی اوقات در رویارویی با شعر کهن فارسی و ادبیات کلاسیک ایران لازم است تا با مراجعه به فرهنگ های لغت معنای قدیم آن کلمات را بیابیم تا با توجه به مفهوم اصلی آن درک منطقی و درستی از متون فارسی داشته باشیم.

برای نمونه لغت «سیم» زمانی به معنی سکۀ نقره بود ولی اکنون معادلی برابر «کابل» است: (سیم برق سیم آنتن).

واژۀ «شوخ» در روزگاران قدیم معانی متعددی داشته است؛ از جمله به طور عمومی در سده های گذشته از آن به معنی «چرک» استفاده می شود. این مفهوم در ادبیات کهن ایران بسیار شناخته شده است و بسیاری از نویسندگان و شاعران پارسی گو در آثار خود به این معنی اشاره داشته اند. برای مثال «ناصرخسرو» در بخشی از سفرنامۀ معروف خود می نویسد: خواستم که در گرمابه روم باشد که گرم شوم که هوا سرد بود و جامه نبود… خرجینکی بود که کتاب در آن می نهادم و بفروختم و از بهای آن درمکی چند سیاه در کاغذی کردم که به گرمابه دان دهم تا باشد که ما را دمکی زیادت تر در گرمابه بگذارد که «شوخ» از خود باز کنم…

یا معنی دیگر آن «گستاخ» و «بی ادب» است:

جهانجوی را نام شاهوی بود // یکی شوخ و بدساز و بدخوی بود(فردوسی)

امروزه این معنی رایج نیست و حتی در اصطلاحات عامه اگر به کسی بگویند که «فلان شخص انسان شوخی است» (به معنی بذله گو) از آن به عنوان یک حُسن یا تعریف تلقی می شود؛ در صورتی که همین کلمه در هزار سال پیش نوعی ناسزا و دشنام به حساب می آید. 

حتی طبق اشعار و نوشته های فارسی شوخ در معانی دیگری چون بازیگوش دزد و راهزن دلربا لوند و… هم کاربرد یافته است:

فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب // چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را (حافظ)

«آچار» در لغت قدیم به معنی انواع پرورده چاشنی یا ترشی است آن میوه ها  و مرکباتی که در آبلیمو یا سرکه درست می کنند. 

ز آچارها هرچه باشد عزیز // ترنج و بِه و نار و نارنج نیز (نظامی گنجوی)

اما امروزه واژۀ آچار به معنی آن ابزاری است که برای باز و بسته کردن پیچ و مهره استفاده می کنند و از معنی قدیمی آن بسیار دور شده است.

«دبیر» در سده های پیشین به معنی نویسنده و کاتب است؛ مفهوم پنهانی که امروزه در لغت «دبیرخانه» وجود دارد (جایی که نامه ها در آن خوانده یا نوشته ارسال یا فرستاده می شود). کلمه ای که اکنون جایگزین لغت «معلم» شده است: (دبیر فارسی دبیر شیمی).

3-واژگانی با چند معنی که در ادبیات جدید بعضی از معانی آنها از رواج افتاده است:

«رنگ» در گذشته های دور به معنی افراد ریاکار و دو رو است یا اشاره به چهره و حالت احساسی افراد دارد:

گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست // رنگ رخساره نشان میدهد از سر ضمیر (سعدی)

«آب» بغیر از مفهوم مشهور خود معنی «آبرو» هم میدهد. «حمید مصدق» شاید با در نظر گرفتن این معنی کهن این شعر زیبا راسروده است:

گیرم که آب رفته به جوی آید // با آبروی رفته چه باید کرد؟

به طور کلی آنچه امروزه شاهد آن هستیم تغییر معنای واژگان از صورت کهن آن به معادله ای مدرن آن است. روندی که از سالهای پیش رو به شکل گیری است و با پیشرفت دنیای دیجیتال فراگیرتر هم خواهد شد. کلماتی مثل صفحه (= کاغذ) امروزه برای نمایشگر مانیتور کاربرد یافته یا شبکه (= هر چیز توری شکل) به معنای خاص خود (= اصطلاح برای کامپیوتر) استفاده می شود. نسخه (= هر نوع نوشته یا سند / تجویز پزشک) در معنای جدیدی از فناوری روز رایج است: (نسخۀ جدید آپدیت) که البته نمونه های زیادی برای این مصداق می توان ذکر کرد. 

این تحولات واژگانی نشان می دهد که زبان و ادبیات فارسی در عین کهنگی بسیار پویا و به روز است و در صورت نیاز جامعۀ مدرن امروزی میتواند کلماتی اصیل و برساخته از فرهنگ این سرزمین را برای خود انتخاب کند.