خلاصه کتاب رازهای شاد زیستن | نکات کلیدی اثر اندرو متیوس

خلاصه کتاب رازهای شاد زیستن ( نویسنده اندرو متیوس )

کتاب «رازهای شاد زیستن» اثر اندرو متیوس، راهنمایی عملی برای درک چگونگی شکل گیری واقعیت زندگی هر فرد توسط افکار، باورها و اقدامات اوست. این اثر با ارائه اصول جهانی و روانشناختی، به خواننده کمک می کند تا مسئولیت شادی و موفقیت خود را بر عهده گرفته و با تغییر نگرش درونی، به آرامش و رضایت پایدار دست یابد.

اندرو متیوس، نویسنده استرالیایی و یکی از پرفروش ترین نویسندگان در حوزه خودیاری و روانشناسی، با زبانی ساده اما عمیق، مفاهیم پیچیده ذهن و زندگی را برای مخاطب عام قابل فهم ساخته است. کتاب «رازهای شاد زیستن» که با نام «آخرین راز شاد زیستن» نیز شناخته می شود، نه تنها یک راهنمای نظری نیست، بلکه مجموعه ای از دستورالعمل های کاربردی برای ایجاد تغییرات مثبت و پایدار در زندگی روزمره ارائه می دهد. اهمیت این کتاب در توانایی آن برای متحول کردن دیدگاه افراد نسبت به مشکلات، روابط، و حتی موفقیت مالی است، به گونه ای که خواننده درمی یابد شادی و آرامش، نتیجه مستقیم انتخاب ها و تفسیرهای درونی اوست. این اثر با تمرکز بر قدرت باورها و تأثیر عمیق ضمیر ناخودآگاه، مسیری روشن برای دستیابی به زندگی ای پربار و رضایت بخش نشان می دهد.

درس های کلیدی از فصول کتاب رازهای شاد زیستن

کتاب «رازهای شاد زیستن» ساختاری منطقی و فصل بندی شده دارد که هر بخش آن به یکی از ابعاد کلیدی زیستن شاد و موفق می پردازد. این ساختار به خواننده کمک می کند تا گام به گام با اصول روانشناختی و فلسفی نویسنده آشنا شده و آن ها را در زندگی خود پیاده سازی کند. در ادامه، به بررسی تفصیلی درس های اصلی هر فصل می پردازیم.

فصل اول: ما برای یادگیری به دنیا آمده ایم و جهان، معلم ماست

متیوس در این فصل، دیدگاهی ریشه ای و متحول کننده را نسبت به چالش ها و مصائب زندگی مطرح می کند. او بیان می دارد که مشکلات، موانعی برای ناامیدی یا مجازات نیستند، بلکه تلنگرهایی هستند که ما را بیدار می کنند و به سمت تغییر و رشد سوق می دهند. جهان هستی، کلاس درسی است که ما در آن ثبت نام کرده ایم تا از هر اتفاقی، درسی جدید بیاموزیم. از این رو، هر فرد یا موقعیت آزاردهنده ای که وارد زندگی مان می شود، در واقع معلمی است که برایمان درسی خاص به ارمغان می آورد.

نویسنده تأکید می کند که هدف نهایی ما در این دنیا، رسیدن به کمال و تکامل است. این کمال از طریق پذیرش، درس گرفتن و سپس تغییر درونی حاصل می شود. فرار از مشکلات یا تغییر مداوم مکان و شرایط بیرونی، راه حل نیست؛ زیرا تا زمانی که تغییر درونی صورت نگیرد، همان الگوهای ناخواسته باز هم تکرار خواهند شد. بنابراین، نخستین گام در مسیر شادی، پذیرفتن نقش معلمی جهان و تمایل قلبی برای یادگیری و دگرگونی است. این فصل پایه و اساس نگرش سازنده به زندگی را بنا می نهد.

فصل دوم: در جهان هستی، تبعیض وجود ندارد (قوانین جهان هستی)

در این فصل، اندرو متیوس به مفهوم قوانین جهان هستی اشاره می کند که فارغ از تبعیض و برای همه یکسان عمل می کنند. محور اصلی این بخش، «قانون کاشت و برداشت» یا همان «عمل و عکس العمل» است. این قانون بیان می دارد که هر تلاشی، پاداشی متناسب با خود دارد و زندگی مطلوب و با کیفیت، نتیجه مستقیم کوشش های پیوسته و سازنده است، نه نتیجه بهانه جویی یا انتظار بیهوده. به عبارت دیگر، شما همان چیزی را درو می کنید که می کارید.

علاوه بر این، مفهوم «علت و معلول» نیز مطرح می شود؛ هر اتفاقی که در زندگی ما رخ می دهد، نتیجه یک یا چند علت پیشین است و ما به عنوان عامل اصلی، توانایی تأثیرگذاری بر این زنجیره علت و معلول را داریم. نویسنده بر اهمیت «انضباط» به عنوان عنصری کلیدی در دستیابی به کارایی و ارزش آفرینی بیشتر تأکید می کند. انضباط فردی نه تنها به افزایش بهره وری منجر می شود، بلکه حس کنترل و تسلط بر زندگی را نیز تقویت می کند. همچنین، مفهوم «انعطاف پذیری» در کنار انضباط، مکمل یکدیگرند؛ زیرا در دنیای پویا و متغیر، توانایی سازگاری با شرایط جدید و تغییر مسیر در صورت لزوم، به همان اندازه اهمیت دارد.

اندرو متیوس معتقد است که جهان هستی، همچون یک آینه، بازتاب اعمال و نیت های ماست؛ هر بذری که می کارید، همان محصول را در زمان مناسب به شما باز خواهد گرداند. این قانون، اساس تمام کامیابی ها و درس های زندگی است.

نکته قابل توجه دیگری که در این فصل مطرح می شود، این است که با هر چه بهتر شدن شما و پیشرفت فردی، چالش های زندگی نیز به تناسب رشد می کنند و بزرگ تر می شوند. این بدان معناست که رسیدن به موفقیت به معنای پایان چالش ها نیست، بلکه به معنای مواجهه با مسائل پیچیده تر و فرصت های بزرگ تر برای رشد بیشتر است. این دیدگاه، فرد را به سوی پذیرش مستمر چالش ها و بهره گیری از آن ها برای تکامل سوق می دهد.

فصل سوم: زندگی شما، بازتاب کامل اعتقادات شماست (قدرت باورها)

متیوس در این فصل، بر قدرت بی حد و حصر باورها و عقاید فردی در شکل دهی به واقعیت زندگی تأکید می کند. او باورهای محدودکننده را به «دیواری شیشه ای» تشبیه می کند که گرچه نامرئی است، اما انسان را در زندان خود محبوس می سازد. رهایی از این زندان، با شناسایی و تغییر دادن این باورهای ریشه ای آغاز می شود. نویسنده به خصوص بر باورهایی که حاوی «باید و نباید»های سفت و سخت هستند، انگشت می گذارد و توصیه می کند برای تجربه زندگی آزادانه، باید از این چارچوب های فکری رها شد.

این فصل به طور خاص به دیدگاه ما نسبت به شغل و پول می پردازد. متیوس بیان می کند که وضعیت مالی افراد، نه نتیجه شغل یا میزان دارایی، بلکه انعکاسی از «عقاید» آن ها درباره پول است. او به تفکرات فقیرانه ای اشاره می کند که اغلب از خانواده و محیط به ارث می رسند و افراد را از ثروت دور نگه می دارند. به عنوان مثال، لذت بردن از «مزایای فقر» مانند ترحم دیگران یا توجیه تنبلی با ایده هایی چون «فقرا رستگارند»، مانع از رشد مالی می شود. متیوس تأکید می کند که پولدار شدن یک فرد، به معنای فقیر شدن دیگران نیست، بلکه با چرخش پول در اقتصاد، به همه سود می رساند.

یکی دیگر از جنبه های حیاتی این فصل، «ارزش قائل شدن برای خود» است. نویسنده معتقد است که با تغییر نگرش به خویشتن و باور به ارزشمندی خود، زندگی انسان به طور بنیادین متحول می شود. این امر شامل پذیرش شایستگی دریافت چیزهای خوب و احساس راحتی با پول و موفقیت است. همچنین، متیوس بر اهمیت «تفسیر ما از اتفاقات» تأکید دارد: مهم نیست چه اتفاقی رخ می دهد، بلکه مهم این است که ما چگونه آن را تعبیر می کنیم. دیدگاه ما به یک رخداد، تعیین کننده احساس و نتیجه نهایی آن خواهد بود. با تمرکز بر شکرگزاری و شادی به خاطر داشته ها، می توان آرامش یافت و بر زندگی مسلط شد، حتی در مواجهه با اتفاقات به ظاهر ناگوار.

فصل چهارم: درست از همان لحظه ای که بیش از حد وابسته می شوید، همه چیز را به نابودی می کشید (رهایی از وابستگی)

اندرو متیوس در این فصل به یکی از ریشه های اصلی رنج های انسان، یعنی «وابستگی» می پردازد. او توضیح می دهد که وابستگی بیش از حد به اهداف، افراد، پول یا هر نتیجه ای، نه تنها دستیابی به آن ها را دشوار می کند، بلکه می تواند به تخریب کامل دستاوردها و روابط منجر شود. وابستگی، نوعی فشار و ترس از دست دادن ایجاد می کند که مانع از جریان طبیعی انرژی در زندگی می شود.

نویسنده تأکید می کند که وقتی بیش از حد به چیزی متعهد می شویم و بدون انعطاف پذیری به آن می چسبیم، آن چیز از ما دور می شود. این قانون در مورد پول و حتی روابط عاطفی نیز صدق می کند. بخشش و بی توقع بودن، راهکاری است که متیوس برای رهایی از این تعلق پیشنهاد می دهد. او بیان می دارد که آزادانه بخشیدن، بدون انتظار بازگشت، نه تنها به خود شخص حس رهایی می بخشد، بلکه جریان فراوانی را در زندگی او ایجاد می کند. این مفهوم شامل بخشش مادی، معنوی و عاطفی است.

متیوس معتقد است که باید به اهداف خود نزدیک شد و آن ها را دنبال کرد، اما نباید به نتیجه آن ها وابسته بود. این دیدگاه به فرد اجازه می دهد تا با آرامش و اطمینان خاطر بیشتری گام بردارد، زیرا می داند حتی اگر نتیجه مطلوب حاصل نشود، او همچنان ارزشمند است و مسیرهای دیگری نیز وجود دارد. او همچنین تأکید می کند که تنفر از چیزی یا کسی، ما را به آن چیز یا شخص وابسته نگه می دارد. تنها با پذیرش و رهایی از قضاوت، می توان از بند آن مشکل یا رابطه رها شد. این پذیرش به معنای تسلیم شدن نیست، بلکه به معنای آزاد کردن انرژی درونی و حرکت به سمت آرامش است.

فصل پنجم: به هرچه بیندیشید، وسعتش می دهید… (قدرت تفکر مثبت)

این فصل به بررسی عمیق قدرت ذهن و تأثیر شگرف افکار بر واقعیت زندگی می پردازد. متیوس با طرح این پرسش که «چرا مثبت بیندیشیم؟»، خواننده را به درک این نکته سوق می دهد که افکار، صرفاً رویدادهای ذهنی نیستند، بلکه نیروهای خلاقی هستند که جهان پیرامون ما را شکل می دهند. او بیان می کند که هر آنچه به آن بیندیشیم، چه مثبت و چه منفی، وسعت می یابد و به نوعی به سوی ما جذب می شود. این اصل به «قانون جذب» نیز معروف است.

نقش «ضمیر ناخودآگاه» در این فرآیند بسیار حیاتی است. نویسنده توضیح می دهد که ضمیر ناخودآگاه، بدون قضاوت، افکار غالب ما را به عنوان دستورالعمل می پذیرد و بر اساس آن ها واقعیت زندگی ما را می سازد. بنابراین، اگر افکار ناخودآگاه ما عمدتاً منفی باشند، زندگی ما نیز به سمت تجربیات منفی سوق پیدا می کند. متیوس راهکارهایی برای تغییر این الگوهای فکری ناخودآگاه از منفی به مثبت ارائه می دهد. این تغییر نه با زور، بلکه با پرورش مداوم افکار سازنده و احساسات شاد انجام می شود.

او تأکید می کند که «محصول اندیشه ها، کسب نتیجه است». به عبارت دیگر، ما همان چیزی را جذب می کنیم که به آن فکر می کنیم. اگر دائماً نگران مشکلات باشیم، مشکلات بیشتری به زندگی ما سرازیر می شوند؛ اما اگر با حس شاد و شکرگزاری به زندگی نگاه کنیم، منتظر تجربیات مثبت تر و بهتر خواهیم بود. متیوس توصیه می کند از «فکر به اتفاقات بد» پرهیز کنیم، زیرا این افکار مانند سایه ای ما را دنبال خواهند کرد. در عوض، با تمرکز بر خوبی ها و نعمت های موجود، می توان حس خوبی را در خود ایجاد کرد که به نوبه خود، زندگی خوبی را به ارمغان می آورد. شکرگزاری واقعی نه به دلیل نیاز خداوند به سپاس ما، بلکه برای بهبود حال درونی خودمان است؛ زیرا حال خوب، پیش نیاز یک زندگی خوب است.

فصل ششم: پیرو قلب خود باشید (رسالت و شور زندگی)

متیوس در این فصل، بر اهمیت دنبال کردن شور و اشتیاق در زندگی و حرفه تأکید می کند. او معتقد است که یکی از رموز اصلی شادی و رضایت پایدار، انجام کاری است که انسان قلباً آن را دوست دارد. این فصل، به خواننده کمک می کند تا رسالت خود را کشف کرده و در مسیر آن گام بردارد، حتی اگر در ابتدا موانع و چالش هایی وجود داشته باشد.

نویسنده سه نشانه اصلی را برای شناسایی «کار مورد علاقه» معرفی می کند: اول، با شور و شوق زیاد از آن کار صحبت می کنید؛ دوم، صبح زود با انرژی و اشتیاق سراغ آن می روید؛ و سوم، حین انجام آن کار، خودتان را فراموش می کنید و زمان به سرعت می گذرد. این نشانه ها حاکی از وجود یک جریان طبیعی از انرژی و علاقه درونی است که فرد را به سوی موفقیت و رضایت سوق می دهد.

متیوس به مسئله «بهانه ها» نیز می پردازد و بیان می کند که نباید اجازه داد ترس از مشکلات و موانع، مانع از حرکت در مسیر رسالت شود. او می پذیرد که وقتی کار مورد علاقه خود را انجام می دهیم، مشکلات لزوماً کم نمی شوند، اما زندگی جذاب تر و معنادارتر می گردد؛ زیرا فرد از روند انجام کار لذت می برد و با هر چالش، فرصتی برای رشد و یادگیری می بیند. او توصیه می کند که یا از کاری که می کنید لذت ببرید، یا دیدگاه خود را نسبت به آن تغییر دهید، و یا کار مورد علاقه تان را پیدا کنید و به سمت آن حرکت کنید. نهایت تلاش در کاری که دوست دارید، به نهایت احساس خوب منجر می شود و این چرخه مثبت، کامیابی های بیشتری را به همراه خواهد داشت.

فصل هفتم: کسی که باید مجوّز را صادر کند، خود شما هستید (اقدام و جسارت)

این فصل بر اهمیت «عمل گرایی» و «شروع کردن» به جای تفکر بیش از حد یا انتظار برای «اجازه» از دیگران تمرکز دارد. متیوس به وضوح بیان می کند که نباید منتظر تأیید یا فرصت ایده آل ماند؛ بلکه برای ایجاد تغییر در زندگی و دستیابی به اهداف، باید خود شخص مبدأ و صادرکننده مجوز باشد.

نویسنده تأکید می کند که «شروع کردن» مهم ترین گام است. به جای گرفتار شدن در تحلیل های بی پایان یا ترس از شکست، باید جسورانه گام اول را برداشت. او معتقد است انسان های باجرأت، اغلب موفق تر از انسان های باهوش هستند؛ زیرا شهامت و اراده برای امتحان روش های جدید و خارج شدن از منطقه امن، کلید دستیابی به نتایج متفاوت است. مهم نیست که چگونه شروع می کنید، بلکه مهم این است که به پایان برسانید.

«راز قدرت و خودباوری» در عمل به قول ها و تکمیل کارها نهفته است. هرگاه فرد به تعهدات خود عمل می کند، حتی تعهدات کوچک، حس توانمندی و اعتماد به نفس در او تقویت می شود. این چرخه مثبت، شهامت لازم برای پذیرش مسئولیت های بزرگ تر و انجام کارهای دشوارتر را فراهم می آورد. متیوس مثالی از ورزش را مطرح می کند که چگونه در لحظه بودن، تمرکز بر خواسته، مسئولیت پذیری و خونسردی را به ما می آموزد. او تأکید می کند که وقتی از عمق جان به کاری متعهد می شوید و این تعهد را ابراز می کنید، ابزارهای لازم برای تحقق آن به شکل معجزه آسایی فراهم می آیند. این فصل، پیامی قدرتمند درباره قدرت اراده، عمل گرایی و ایمان به توانایی های فردی برای خلق واقعیت مطلوب ارسال می کند.

فصل هشتم: اگر با زندگی بجنگید، همیشه بازنده می شوید (پذیرش و آرامش)

در این فصل، اندرو متیوس به اهمیت پذیرش جریان زندگی و رها کردن تقلا در برابر آن می پردازد. او معتقد است که مقاومت در برابر واقعیت ها، تنها به رنج بیشتر منجر می شود و راهکار اصلی برای دستیابی به آرامش، پذیرش آن چیزی است که هست.

متیوس دیدگاه رایج درباره «شانس و اقبال» را به چالش می کشد و بیان می دارد که تلاش و کار مداوم، بسیار مهم تر از انتظار برای شانس است. او توصیه می کند که به جای فکر کردن به اتفاقات بد یا نگرانی درباره آینده، باید با حسی شاد و با شکرگزاری به زندگی نگاه کرد. آرامش خیال زمانی حاصل می شود که ما تمرکز خود را بر آنچه داریم و بابت آن شکرگزاریم، قرار دهیم، نه بر آنچه نداریم یا از آن می ترسیم.

نویسنده مفهوم «تصویر کامل» را مطرح می کند. او بیان می دارد که حتی در میان چالش ها، همه چیز در نهایت «خوب است». این یک خوش بینی ساده انگارانه نیست، بلکه دیدگاهی فلسفی است که معتقد است هر رویدادی، حتی آن هایی که در ظاهر ناخوشایندند، بخشی از یک طرح بزرگ تر برای رشد و یادگیری ما هستند. او توصیه می کند که باید در «پذیرش» کامل باشیم و از محدود کردن خود، دیگران یا موقعیت ها بپرهیزیم. زمانی که این پذیرش عمیق حاصل شود، فرد به آزادی درونی دست می یابد. در این حالت، می توان در لحظه حال زندگی کرد و دانست که همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت. این فصل بر رهایی از اضطراب کنترل، اعتماد به جریان هستی و یافتن آرامش درونی تأکید دارد.

فصل نهم: دیگران را همان گونه که هستند، بپذیرید (روابط و بخشش)

این فصل به بررسی عمیق ماهیت روابط انسانی و نقش حیاتی «پذیرش» و «بخشش» در آن ها می پردازد. متیوس بیان می کند که هدف اصلی ما از آمدن به این دنیا، یادگیری عشق ورزیدن بدون قضاوت و توقع است. این بدان معناست که دیگران را همان گونه که هستند بپذیریم، با تمام کاستی ها و ویژگی هایشان، بدون اینکه بخواهیم آن ها را تغییر دهیم.

یکی از مهم ترین درس های این فصل، اهمیت «بخشش» است، چه بخشش خود و چه بخشش دیگران. نویسنده معتقد است که کینه، خشم و ناراحتی از دیگران، باری سنگین بر دوش ماست که مانع از حرکت رو به جلو و دستیابی به شادی می شود. او با مثالی روشن بینانه بیان می کند که همانطور که از سیل یا فضله پرنده بر روی لباسمان ناراحت نمی شویم و آن را می پذیریم، باید یاد بگیریم که رفتار دیگران را نیز بدون حمل بار عاطفی منفی بپذیریم و آن ها را ببخشیم تا خودمان رها شویم. این رهایی نه تنها به آرامش درونی ما کمک می کند، بلکه کیفیت روابطمان را نیز بهبود می بخشد.

متیوس به روابط خانوادگی نیز اشاره می کند و معتقد است که خانواده ها به ما «عشق با شرط» را می آموزند، در حالی که عشق واقعی، «بی شرط» است. او توضیح می دهد که ترس و خشم و نگرانی و حسادت، همگی ریشه در ترس دارند و تنها دوای این ترس ها، «عشق و محبت» است. این عشق به معنای دوست داشتن خود و پذیرش کامل خویشتن نیز هست. نویسنده توصیه می کند که با همسر خود همچون یک «تیم» عمل کنیم، نه دو مبارز که در برابر یکدیگر قرار گرفته اند. این فصل، راهنمایی برای ساختن روابط سالم، آزادانه و مملو از عشق و بخشش است، که در نهایت به آرامش و شادی فردی منجر می شود.

فصل دهم: مأموریت تو در زندگی، تغییر دادن جهان نیست، تو مأمور تغییر خویشتنی (تغییر درونی)

در آخرین فصل کتاب، متیوس به اوج فلسفه خود می رسد: تمرکز بر «تغییر درونی» به عنوان تنها راه واقعی برای تأثیرگذاری بر جهان بیرونی. او تأکید می کند که مسئولیت ما تغییر دادن دیگران یا اصلاح کاستی های جهان نیست، بلکه مأموریت اصلی ما، دگرگون کردن خویشتن است.

متیوس بیان می کند که «وقتی تو تغییر کنی»، همه چیز در اطراف تو نیز شروع به تغییر خواهد کرد. این اصل، بر پایه «قانون کائنات» است که می گوید: اگر تو مثبت شوی، مثبت ها به سوی تو می آیند. این یک چرخه بازخورد مثبت است که از درون فرد آغاز می شود و به بیرون سرایت می کند. او به این ماجرا اشاره می کند که ما «از هم نیستیم و در ارتباط با هم هستیم»؛ هر فرد مانند سلولی در بدن عظیم هستی است که با تغییر خود، بر کل سیستم تأثیر می گذارد. هر کسی که وارد زندگی ما می شود، در واقع درسی یا هدفی برای ما دارد که ما را به سوی رشد و آگاهی بیشتر سوق می دهد.

در نهایت، نویسنده تأکید می کند که «هدف از زندگی، تلاش و بودن در لحظه حال است». او بیان می دارد که پاداش ها و معجزات بیشمار زندگی در گرو «زندگی در لحظه حال» است. این به معنای رهایی از پشیمانی های گذشته و نگرانی های آینده و تمرکز کامل بر زمان حال و فرصت هایی است که اکنون در دسترس هستند. این دیدگاه، فرد را به سوی زندگی با آگاهی کامل، شکرگزاری برای هر لحظه، و درک عمیق از قدرت دگرگون کننده تغییرات درونی سوق می دهد.

نتیجه گیری: پیام اصلی و ماندگار کتاب

کتاب «رازهای شاد زیستن» اثر اندرو متیوس، در هر یک از فصول خود، پیامی واحد و قدرتمند را دنبال می کند: شادی یک انتخاب درونی و نتیجه مستقیم نحوه تفکر، باور و واکنش ما به دنیای پیرامون است. این کتاب به روشنی نشان می دهد که مشکلات زندگی، نه مجازات، بلکه معلمانی برای رشد و تکامل هستند و قوانین جهان هستی، بی طرفانه بر اساس اعمال و افکار ما عمل می کنند.

متیوس بر این حقیقت تأکید می ورزد که باورهای ما، همچون نقشه ای نامرئی، مسیر زندگی مان را ترسیم می کنند و رهایی از وابستگی های بیرونی، گامی اساسی در جهت آزادی و آرامش است. او قدرت تفکر مثبت و تأثیر عمیق ضمیر ناخودآگاه را در جذب واقعیت های مطلوب به زندگی شرح می دهد و خواننده را به پیروی از ندای قلب و دنبال کردن شور و اشتیاق درونی خود تشویق می کند.

متیوس در «رازهای شاد زیستن» به ما یادآوری می کند که تنها کسی که می تواند مجوز شادی و موفقیت را صادر کند، خود ما هستیم. با عمل گرایی و جسارت درونی، می توانیم بر ترس ها غلبه کرده و زندگی دلخواه خود را بسازیم.

پذیرش بی قید و شرط زندگی و دیگران، همراه با بخشش، کلید رهایی از خشم و کینه و دستیابی به آرامش خاطر است. در نهایت، کتاب این پیام محوری را منتقل می کند که مأموریت اصلی ما در زندگی، تغییر دادن جهان نیست، بلکه تغییر خویشتن است؛ زیرا با دگرگونی درونی، جهان پیرامون ما نیز متحول خواهد شد و دروازه های فراوانی و معجزات بی شمار زندگی در لحظه حال، به روی ما گشوده می شوند. «رازهای شاد زیستن» بیش از یک کتاب، فلسفه ای برای زندگی است که خواننده را به تفکر عمیق و سپس اقدام برای ساختن یک زندگی پربار، شاد و رضایت بخش دعوت می کند.