صادق بوقی
-
فرهنگ و هنر
صادق بوقی، معین و مساله ایرانیهای خارج
عزتالله ضرغامی درباره گرانی سفر، ماجرای لغو یکطرفه ویزای ایران، نگرانی ایرانیان مقیم خارج برای بازگشت و سفر به کشور، صبحانههای معروفش و برخی سختگیریها در ارتباط با شادی و چند موضوع دیگر توضیحاتی داد. به گزارش سرخط نیوز، وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی که برای ارائه گزارش حوزه کاریاش به مناسبت دهه فجر در یکی از برنامههای تلویزیونی حاضر شده بود، اشارهای داشت به پیروزی تیم ملی ایران در برابر ژاپن و در ادامه گفت: مردم دلخوشی میخواهند. یک خرده این روزها بلد نیستیم دل خوش کنیم و دلخوشیها را یک جاهایی از مردم میگیریم، ظاهرا در اینباره مسابقه داریم. ضرغامی در واکنش به اشارهای که در این برنامه به صبحانههای معروفش با برخی شخصیتها شد، اظهار کرد: همچنان برنامههای صبحانه برقرار است، ولی خبری نمیکنم، چون به حاشیه میرود. صبحانههای من فراجناحی است و به «صبحانههای سیاسی» معروف شد، ولی سیاسی نبود، بیشتر فرهنگی، اجتماعی، امنیتی و گاهی هم سیاسی بود، که البته برای این کار در این سالها خیلی هزینه دادهام. او در تفسیر این صبحانهها گفت: وقتی با قرائتهای مختلف آشنا میشوید قضاوتها هم تنظیم میشود. این مشکل کشور است، چون ما فقط یک قرائت میشنویم، یک نفر هم گزارش میدهد، بعد هم …
-
عمومی
بحران سازی تضمینی از صادق بوقی تا شفیعی کدکنی
نه این که بندگان خدا نیت بدی داشته باشند بلکه اقتضای طبیعتشان این است.یا از بس برای این و آن بحران درست کرده اند که ترک عادت نمی توانند کرد و یا این که از بس کار نابلدند که می خواهند ابروی طرف را درست کنند اما چشمش را کور می کنند. نمونه و مصداق می خواهید؟ الی ماشاءالله. هر روز که چشم باز می کنید فقط نگاهی به سر تیتر خبرها بیندازید تا ببینید از بحران های به وجود آمده چندتاییش کار خود حضرات است. باز خدا پدر اصلاح طلب ها و روزنامه نگارها را بیامرزد که فعلا وجود دارند و نفس می کشند که اگر همین چندتا روزنامه نگار و اصلاح طلب در میان نبودند معلوم نبود کاسه کوزه ها را بر سر چه کسی می خواستند بشکنند.اصلا یکی از دلایلی که طنزنویسی مطبوعاتی به ِخنس خورد این بود که طنز نویسان از آدم های به ظاهر جدی روزگار ما عقب ماندند. یعنی هر چه قدر هم طبع و ذوق خود را به زحمت انداختند دیدند نمی توانند به قوت و قدرت مسئولان کنونی انبساط خاطر ایجاد کنند. علاوه بر این، سوژه آن قدر زیر دست و پا ریخته که آدمی نمی داند به کدامشان اشاره کند. همین …